سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قصه گوی شبی خوشتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----8024---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----0-----
سنگ تراشه های دل

 

نویسنده: دریانورد جوان(رضا وفادار)
سه شنبه 85/1/29 ساعت 10:21 عصر

به نظر من هر چه زودتر باید به دهکده خویشتن بازگشت - تنهایی دارد در جمعیت منفجر می شود.الان اگر تمام دلها را بگردی یک اطاق خالی محبت پیدا نمیشود . وقتی به خانه بر میگردی زندگی برایت لبخند مونالیزا شده- صبحها بر می خیزی با چشمهای پف کرده از کابوس -بعد میروی تا صورتت را در آئینه آب بزنی - میبینی صابون لطافتت تمام شده است . احساس میکنی یقه پیشانیت چروک برداشته است . بعد با خودت ور می روی که نکند جهان بورس اوراق بها دار خالی بندی شده است - نکند برای صبحانه بشریت کله پاچه حقوق بشر را سرو کنند . در هر حال و در هر صورتی که در آینه نگاه کنی زندگی یک دغدغه ابدی و یک دلشوره ازلی دارد - زندگی یعنی جلز و ولز رنج در روغن روزگار - زندگی یعنی کبابی جگر زلیخا - زندگی عذابی است که کشیدن آن پاداش بهشت را دارد . اگر عملکرد ستاد توزیع عادلانه جام می و خون دل را که در وزارت قیامت و امور اخروی تشکیل شده است نگاه کنی متحیر خواهی شد که چرا برخی عناصر اصلاح طلب کار کائنات را کشکی و کلنگی اداره میکنند. بند اول آئین نامه فلسفی جهان:همه کسانی که ولو برای یک بار ( افیون خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ) را استعمال کنند به زندان ابیدت با اعمال شاقه محکوم خواهند شد - در ضمن هر کس کلمه ای کاش را بیش از یکبار به کار ببرد و بعد از استعمال آن آه بکشد به زندان ابوغریب تبعید میشود که در این صورت .......... - برای دهن به دهن شدن با لاتهای فلسفی ابتدا باید کمی بی خیالیسم رو مطالعه کنی و کمی هم از مذهب خراباتیسم الهام گرفته باشی - از دم غروب تاریخ به اون ور هیچ زکریایی رازی نمیشود از گذر ماهیت قدم به بازارچه وجود بگذارد - هوز لب به برهان باز نکرده ای چاقوی ضامن دار میرفندرسکی دل و روده استدلالت را بیرون میریزد - هر شب در خیابانهای فلسفه عروسی میرداماد است . و جاهل های دارو دسته خیام تا صبح در بازار کوزه گران غزل خراباتی (عاقبت خاک گل کوزه .گران خواهی شد می خوانند .

ای کاش میشد کمی بی تفاوت بود - توپچی های نادر کار غیر اخلاقی کردند و اقیانوسهای ادبیات را به توپ بستند و قرنها بعد که مردم از خواب غفلت بیدار شدند جلوی مجسمه نادر تحسن کردند و عکس یادگاری گرفتند - و چقدر دیر مردم کفن پوشیدند - ای کاش میشد قناریها را در قفس طبیعت نگهداری کرد و آب و دانه افلاطونی به آنها خوراند - ای کاش کلاغها کمی رمانتیک تر به زندگی نگاه میکردند و کمی به سر و وضع خود میرسیدند - اگر نیم نگاهی به دولت بوزینه ها داشته باشی خواهی دید که مردم چقدر نسبت به آنها بی تفاوت بوده اند و این کم توجهی آنها را دچار جنون گاوی کرده که در نوع خودش نوعی افسردگی است - هیچوقت انسانها نتوانستند بیماری واگیر دار قدرت را ریشه کن کنند - هنوز که هنوز است طاعون خودخواهی از بشریت قربانی میگیرد - هنوز واکسن تب شهوت کشف نشده - ای کاش زمانی برسد که دیگر هوای مخلوط با غرور استشمام نکنیم . ای کاش کپسول محبت بازار سیاه نداشته باشد و واردات قلبها به صورت قاچاق ممنوع شود - اصلاح طلبان از تشکیل خط مقدم ثروت خبر داده اند و علنا به عدالت اعلان جنگ کرده اند - نیروهای سیاه پوش دست به اغفال پروانه ها زده اند و بوفالوها مشغول شخم زدن قبلها هستند - جناح اصولگرای میانه رو با تندروهای میانه رو اعتلاف کرده و اپوزیسیون فراجناحی تشکیل داده است و در پی بدست آوردن کرسی های کوچه و خیا بان است. کرمهای خاکی حتی از ریشه نیلوفرهای مرداب هم نگذشتند و صهیونیست وار بر خانه شاپرکها بولدوزر راندند و هزارن قاصدک را آواره کوچه باغهای حقوق بشر کردند . ای کاش میشد روبروی مجالس عروسی تحصن کرد - ای کاش نمایندگان مجلس کشور عشق کمی فراجناحی عمل کنند و اینقدر اعضای کابینه دولت بنزها را استیضاح نکنند - عملکرد نمایندگان نفت و رانت خواری زندگی مردم کوهستان را به چالش تبدیل کرده و مردم کوچه باغهای افسردگی از داشتن کمترین حق خود یعنی عشق محرومند .

کمی امیدوارانه تر به زندگی بنگریم- -فقط کافیست کمی تخیل چاشنی مغزت کنی و عطر نیلوفرهای مرداب را استعمال کنی

به همین راحتی


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: دریانورد جوان(رضا وفادار)
سه شنبه 85/1/29 ساعت 10:1 عصر

دلم برای دلم میسوزد و گریه به حالم اشک میریزد- دیگر حقوق بشر کفایت نمیکند - مردم در حال پرداخت اقساط جسمشان هستند . همه می خواهند غنی سازی پرستش از سر گرفته شود.- می دانید! انسان تنها پرنده ای است که می تواند در ابدیت تخم گذاری کند . انسان تنها دونده ای است که در ماراتن تکامل به خط پایان ابدیت می رسد -انسان حوضچه ای است که در آن ماهیان خدا شناورند- انسان آکواریوم کوچک کائنات است - انسان اصالتا در آبادی پیامبران به دنیا آمده است - همه با هم همشهری فطرت هستیم - انسانها جانورانی از جنس درخت هستند . آدم از نوع گل است و حوا از دل . به همین خاطر هیچکس نمیتواند قلبش را مچاله کند و دور بیندازد- همه احساسات خود را رنگ می کنند و در ویترین تکلمشان می گذارند- همه زیر ابروی عشقشان را میگیرند-همه از خیابیان نفسانیت خود خرید می کنند ----

هیچ تابلویی قابلیت نمایش کوچ پروانه ها را ندارد . بوفالوهای آمریکایی در حال شخم زدن جاده ابریشم هستند . شیخ نشینهای خلیج به خوردن پپسی کولا معتاد شده اند - اگر نوبتی هم باشد نوبت نیلوفرهای مرداب است - کسی احوالپرسی مرا تحویل نمیگیرد. میخواهم برایتان از دوئل غورباقه ها در مرداب خاور میانه بگویم . می خواهم از خانه بدوشی پروانه ها در کوچه باغهای زیتون بگویم . می خواهم از مراسم خرماپزان در خورستان تشنگی بگویم. می خواهم از یکه تازی وبا در کوچه های بی کسی بگویم- دوست دارم از سرخی خون از ما بهتران بگویم - دوست دارم از دردها بگویم تا بدانیدم که بی دردی خود دردیست طاقت فرسا - ای کاش می شد از زندگی کناره گرفت . استعفا داد - ای کاش می شد.......... ای کاش میشد عمر مفید چهره ها را تخمین زد.

جنون گاوی هنوز ر یشه کن نشده. طاعون مرغی در میان جوانان بیداد میکند -چند وقت است که مرغها هم طاعون جوانی گرفته اند و هر روز تلفات میدهند-

اگر دقت کنی معماری عالم دایره است - نیمدایره انسان از تولد آغاز و به مرگ خاتمه پیدا میکند - خطی که از مرکز عالم شروع شده نیمدایره انسان را به دوقسمت دنیا و آخرت تقسیم میکند . همان خط و همان تقسیم در مورد جهان نیز صادق است- این هندسه حقیقت است-باید این علم را خوب بیاموزی- زندگی یک تجربه شیرین است به شرط آنکه روحت اجاره تن ندهد .زندگی معصوم است مثا یاسهای وحشی روی دیوار . زندگی بوی نیلوفرهای مرداب را میدهد .زندگی همیشه آنلاین است و به به آفهای ما جواب میدهد - زندگی ایمیلهای هیچکس را بدون جواب نمیگذارد - زندگی احساس تو را با لبخند پروانه ها جواب میدهد- زندگی نسخه ابدیت است- زندگی تنفس با اعمال شاقه نیست به شرط آنکه با ماموران جاده ابریشم همکاری کنی - باید مرتب مسوال نیایش زد - باید پشت سر هم به ابدیت نگاه کرد و آه کشید .باید به دهکده خویشتن باز گشت- باید به اصالت خود پناهنده شد . باید به وجدان تعظیم کرد- باید خودت را دوباره تحویل بگیری- باید با (من) قطع رابط کنی و از تحریمهای اهریمن نترسی .

حالا وضع فرق وا کرده - هه در بورس سیب زمینی شرکت میکنند و همه میخواهند بروند کله پاچه فروشی و زبان یاد بگیرند . همه دوست دارند از نردبام همسایه بالا بروند - من دریچه دلم گرفته - دیگر برای بازی به کوچه نمیروم - دیگر ......... راستی! فامیل کدام شخصیت ملکوتی هستی برای ما هم یک بلیط معرفت بگیر - از جبرئیل خواهش کن برای ما وقت ملاقاتی با خدا دست و پا کند - توی وزارت آموزش مستی اگر آشنا داری سهمیه خون جگر ما یادت نرود -در ضمن خط ارتباط مستقیم عرش خراب شده -سفارشمان را بکن -ما باید روزی یک ساعت محاسبه صداقت داشته باشیم - مواظب باشیم در باران الهی سر نخوریم- باید فرمولهای عبودیت را فرا گرفت - باید مدام خود را از گردهای زمین تکاند -زیمن توپ فوتبال آسمان است- ما شوت شده ایم به سمت ابدیت - تماشاگران عدم دارند برای خاموشی ما هورا میکشند - الان تمام اعمال ما در سیستم مدار بسته کائنات ضبط می شود و فرشتگان منکرات نوار ویدئویی گناهان ما را نگاه میکنند .

باید خون جگر را با نی غربت نوش جان کرد - باید در نی غربت غرق شد - کله پاچه ابدیت را باید در دیزی رحمت درست کرد . باید به جمهوری فدرال غربت پناهنده شوی - اگر استطاعت لبخند داری باید به حج آیینه ها بروی - حالا که روشن شدی بیا یک دیزی آبگوشت عرفان بزنیم - با یک لیوان خون جگر چطوری؟


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: دریانورد جوان(رضا وفادار)
سه شنبه 85/1/29 ساعت 10:0 عصر

من از این ته مانده های عشق بدم می آید- از این توله سگهایی که نوار داریوش کبیر گوش میگیرند - از این زباله دانهایی که پر شده از نوار مهستی - از این بچه مزلفهای که با آدیداس از روی سجاده ها رد می شوند و .............

چرا مردم روی سر این لاش خورها نمیریزند ؟ چرا مردم دیگر شعار مرگ بر بی کتابی سر نمیدهند ؟ وقتی از کوچه های صفائیه عبور می کنم احساس بد جنسیت به سراغم می آید . این بوتیکها بوی خوک میدهند - در این خیابانها شبی صد آرزو دست به گدایی میزند . خیابانهای صفائیه ای بن بست نفسانیت هستند که صفا در آنها یافت نمی شود . اصلا کلمات دچار بحران هویت شده اند . دیگر هیچ مفهومی احساس امنیت نمیکند . روح آدم به زور از وسط تن عبور میکند . آدم نیش شهوتش باز می شود .آدم به دست و پای جسم میافتد . آدم لباسهای ایمانش لکه دار و چرکین می شود .آدمها بوی باغ وحش میگیرند - هیچ شیعه ای در صفائیه قدم نمیگذارد . کاسبهای دورشهر جنسهای شیخ نشینها را آب میکنند - همه برای دختران دم بخت خود مرد اجاره میکنند . تا کی باید برای یک آپارتمان هفتاد متری هکتار هکتار ایمان ضرر بدهبم؟ ادکلنهای هاوایی بوی گند آب میدهد . دیگر نمیشود به خویشن اعتماد کرد - باید افسارها را محکم بست - وای بر روزی که آئینه ها توریه کنند و دروغ تحویلمان دهند . وای بر روزی که ملائکه تحریممان کنند .

حالا که برایت تاریکی روشن شد و ابهام در وا کرد سالروز عزایت را جشن بگیر . این خون ابرهاست که از ناودان آسمان میریزد . دیگر ناله ها حرمتی ندارند . شیونها هم مسخره می شوند . کسی برای تو اهمیتی قائل نیست - فقط تو مانده ای با خودت - لبخندها همه تو خالی شده و بیشتر شبیه پوزخند است - زمانی چشمها نقش آئینه ها را بازی میکردند و چقدر خوب از پس این نقش بر می آمدند - ولی دیرزمانیست حتی به آئینه ها هم نمیشود اعتماد کرد . زمانی آئینه ها همه اصلاح طلب بودند ولی کم کم دستشان رو شد و به فساد رو آوردند . فساد آئینه ها را به آئینه های مقعر و محدب تبدیل کرد و دیگر کمتر آئینه را می توان یافت که با تو روراست باشد .... قلب من! حوصله ام از این خدایان سر رفته است- بیا یک لیوان خون جگر بزنیم - خیلی شبیه مرگ شده ام - چیزی شبیه جنون گاوی به جان مغزم افتاده و در حال دریدن اوست . دیگر قلبم صدای ( تا شقایق هست زندگی باید کرد) را نمی شنود . تصاویر پاییز دیگر به چشمانم نمینشیند . اخیرا ناچارم برای دیدن آفتاب گردان هم عینک دودی بزنم - خیلی زلفهای دلم پریشان است . خدا بیامرزد پدر رو مادر بی خیالی را - نمیدانم اگر او نبود چطور می توانستم فلج اطفال مغزم را ریشه کن کنم ؟ دیشب زمین قلبم بوی زلزله گرفت - زلزله ای از جنس بم - طوفان آمده بود لب پنجره ما و لنگر می انداخت .شیشه ها برای جشن ویرانی بشکن میزدند . خاک از خوشحالی قیامت در پوسته زمین نمیگنجید . من در ایوان خانه منتظر اسرافیل بودم . می خواستم منظره شام آخر را نگاه کنم .می خواستم کمی با حوادث تاریخ گپ بزنم . باد چنان غرید که دل روزنامه ها لرزید - در درون پدیده ها گرد و غبار راه افتاده بود - اتمها از یکدیگر حلالیت می طلبیدند .مولکولها به جبهه ویرانی اعزام میشدند - بعد از سالها ستون خانه ما دلش میخواست بنشیند و دودی هوا کند . دیوارهای عصبی به پنجره های بی چشم و رو فحش میدادند - آخر پنجره ها دودره باز از آب درآمدند - شاید برای همین است که می گویند ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است- باید رد پای آهوان وحشی را گرفت و گریخت . دیگر نباید لحظه ای درنگ رد . سگهای حیوانیات به پارس کردن عادت دارند- بد دور و زمانه ای شده . باید گرگ باشی تا گوسفند تلقی نگردی . اگر چادر به سر نکنی باید هجوم چشمها را تحمل کنی -چشمهای بی چشم و رو در خیابانها بیداد میکنند . باید کمی تحمل خودت را محک بزنی - اگر تحملت نیاز به بالانس دارد زودتر اقدام کن . طاقهای تحملت را کمی محکمتر بگیر تا بر سر قلبت آوار نشود- قلبت را در جمجمه مغزت پنان کن تا دچار حمله هوسها نشود - اگر عاشق بشوی همه به قلب خونینت قسم یاد میکنند .همه به زبان سرخت سوگند میخورند- عشق هم نوعی جنون گاویست . خداوند عاشقان را با فراق مجازات میکند - فراق سرطان مزمنیست که با تشنج جستجو همراهست - فراق زندگی مالیخولیایی است با اعمال شاقه - فراق نوه مادری عشق است و عشق هم دایه ایست که بیگانگی مرا شیر داد . فراق بازی محبوب همه دیوانه ها ست . خیلیها قوانین این بازی را نمیدانند . فراق نوعی تب زرد است که پروانه ها ناقل آن هستند . فراق طاعونیست که انسانها را وسوسه میکند به دچار شدن . فراق سربالایی عشق است - این قدر از فراق گفتم حالم از عشق بد شد - دلم از عشق پیچید - زیبایی پیچک انحراف عشق است - زیبایی نمای ظاهری عشق است که با خالهای چرکین تزئین شده و چقدر این نما به عشق می آید . زیبایی خون پلنگ را سرمه چشم آهوان میکند - زیبایی ما را میبرد لب پرتگاههایی که جنون آب دهانش را قورت میدهد . زیبایی ..........

عارف ها به زیبائیها اعتماد ندارند و عشق را درمان میدانند نه درد- عارف نباید حتی به یک مارمولک تهمت بی خاصیتی بزند - هیچ غورباقه ای هم بی فلسفه خوابش نمیبرد- همه برگ مامورین معیشت دارند - همه در کارگاه آفرینش چک شده اند . همه باید زمانی گواهینامه عاشقی بگیرند و آئین نامه عشق را از بر باشند - بعضی وقتها حالم از کلمه عشق بهم میخورد - عشق دچار بحران هویت شده - عشق در کوچه های انسانیت گم شده - عشق ............


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • درگیریهای فلسفی
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •