سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با کسى که روزى روى بدو آورده شریک شوید که او توانگرى را سزاوارتر است و روى آوردن بخت بر وى شایسته‏تر . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----8048---
بازدید امروز: ----2-----
بازدید دیروز: ----0-----
سنگ تراشه های دل

 

نویسنده: دریانورد جوان(رضا وفادار)
پنج شنبه 85/1/31 ساعت 3:12 عصر

از وقتی قلبم را قاب کردم وبه دیوار تنهایی هایم کوبیدم دیگر صدایش در نمی آید. حتی دیگر سربه سر چشمانم هم نمیگذارد. هر وقت از پنجره کوچک دیده ام به حیات خلوت عمرم سرک میکشم کودکی هایم را میبینم که هنوز  مرا تعقیب میکنند و دست از سر آرزوهایم برنمیدارند . نمیدانم چرا آرزوهایم فقط قد میکشند و هیچوقت بزرگ نمیشوند . هر روز صبح که با صدای ساعت شنی عمرم از خواب بیدار میشوم تا وقتی دنیا به رویم تیره و تار میشود در بازار نفسانیت به خرید و فروش وجدانم مشغولم . گاهی دنیا را میفروشم و گاهی آخرت را . افکار و عقایدم را ترشی انداخته ام . برای زمستان موسیقی ذخیره کرده ام .دعای ندبه را هر صبح جمعه با کله پاچه و حلیم میخورم. نمیدانم آخر و عاقبت جنونم به کجا می کشد . شاید دوباره به بازار برده فروشان تبعید شدم .داشتم به این فکر میکردم که چقدر راحت مسلمان شدم و چقدر راحت مسلمان ماندم . به اینکه هیچوقت به خاطر مسلمان بودنم  شکنجه نشدم . حتی تحقیر هم نشدم .شاید به همین دلیل است که از اسلام فقط عنوانی را یدک میشکم .داشتم به نسل کشی مسلمانان در اروپا فکر میکردم . اینکه حتی بریدن سرهای کودکان  مقابل چشم والدین و تجاوز به نوامیس مقابل دیدگان برادرها و شوهرها  هم کاری از پیش نبرد . جنایاتی که تا آن زمان هیچ موجودی  مرتکب نشده بود و قلم از بیان آن به سکسکه می افتد . پوست کندن یک انسان بیشتر شبیه یک شوخی یا یک تهدید فکاهی بود ولی این چیزی بود که بارها محقق شد . باور این اتفاق سخت است که سربازان صرب آن زن مسلمان را عریان کردند و پوست تمام بدن او را کندند و بر روی پوست بدن او نوشتند:" این است حجاب زن مسلمان"...

 شاید بهتر است بعضی از صفحات تاریخ را پاره کنیم و این جنایات را باور نکنیم . یک دیپلمات انگلیسی به نام واربرتون که به بوسنی سفر کرده بود در گزارشی به این جنایات اشاره میکند که:مدارک و شواهدی در دست است که نیروهای صرب در بیشتر موارد اعمال وحشیانه را نسبت به دختران د ر  برابر چشمان مادرانشان ، به مادران در برابر  فرزندانشان و به زنان در برابر شوهرانشان انجام داده اند. و حتی موارد متعددی از اعمال اینگونه جنایات نسبت به کودکان 6الی7 سال گزارش شده که در بیشتر موارد منجر به مرگ این کودکان شده.

چقدر انسان احساس بد جنسیت میکند...

اما روزگار هم صبرش تمام شد . ماشین نسل کشی صرب که با سوخت اروپا بر روی قلبهای شکسته و جگرهای سوخته میراند به روغن سوزی افتاد و آن زمانی بود که مسلمانان به اسلام پناهنده شدند. اسلام همان چیزی بود که به خاطر آن شکنجه میشدند،کشته میشدند و مورد وحشتناک ترین اعمال قرار میگرفتند ولی هیچوقت از آن غافل نشدند. حتی مردمان آن شهر کوچک که به فتوای علمای شهر موقتاً مسیحی شدند، در دلهایشان نور اسلام را حفظ کردند و دلهایشان را با ایمان گرم نگاه داشتند. و آن وقت که اسلامشان رنگ و بویی دیگرپیدا کرد و فرهنگشان با فرهنگ کمونیستی و جو اروپا متفاوت گشت لرزه بر اندام دشمنانشان  انداختند . زنانشان با حجاب تر و جوانانشان سلحشور تر همچون پولاد آب دیده. شهادت طلبی در خون جوانان موج میزد ، همه با تمام وجود خدا را فریاد میکردند و اروپا چاره ای جز تسلیم  و آتش بس نداشت .چون تازه اسلام در اروپا بیدار شده بود . مسلمانان اروپا بازمانده های سه دوره نسل کشی همراه با وحشیانه ترین جنایات بودند. فقط باید خواند و فراموش کرد.

واقعا نمیدانم منظورم از این ابر پراکنی چه بود؟نمیدانم چرا اینقدر از خودم خسته شده ام؟راستش را بخواهی دیگر دل و دماغ سر و کله زدن با شما را هم ندارم. حتی دیگر نمیتوانم با خودم درگیر شوم . درست نمیدانم برای مسلمان بودنم چقدر می توانم تاوان بدهم ؟نمیدانم چقدر به آن پایبندم. فقط همین قدر میدانم که دین فروشی حاذقم ، اسلام را فقط در شناسنامه ام حفظ میکنم و حتی جهان بینی آن را نیز درست نمیدانم . نماز میخوانم اما بر مهر سجده میکنم....

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • درگیریهای فلسفی
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •